رهاسادات  رهاسادات ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
رونیا ساداترونیا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

نفس های مامان و بابا رها و رونیا

دل درد رها

سلام به همه دوست سلام به رها و رونیای خودم چند روز پیش رفته بودیم خونه مادرجون  بچه ها،آنجا کلی بازی کردندن ، وقتی دایی جون محمد آمد یک بسته پفک دستش بود رها خانوم که سر از پا نمی شناخت و من  رها دائم به من نگاه  می کرد و علامت تایید منو می خواست ، اصولاٌ به بچه ها پفک نمی دم مگر اینکه کسی برای آنها بخره ، خلاصه پفک رو خورد و یک دونه هم به اصرار رونیا گرفت ، ، یک ساعت بعدش دل درد شدیدی کرد به طوری که به خودش دائم می پیچید ، همش بهش می گفتم بازم پفک بدم ، جیغ می زد می گفت نمی خوام ، خلاصه مادرجون براش نبات داغ درست کرد و یکم آرام شد ، ولی احساس کردم نباید برای چند دونه پفک باشه ، وقتی خونه آمدیم گرفت خوابید ولی نیمه ه...
28 فروردين 1395

چکاب رها و رونیا

سلام به همه دوست سلام به رها و رونیای خودم بلاخره روز پنج شنبه رسید و قرار بود رها و رونیا رو برای چکاب ببریم ، رها که خیلی خوشحال بود البته یکم تردید داشت ، نمی خواست ترسشو نشون بده ، به من می گفت جایزه چی می دند ، مثل دندانپزشکی که رفتیم برچسب می دند ؟ با کلی سئوال توی سر رها خانوم ساعت 5   /9صبح به آزمایشگاه رفتیم ، اول رها رو صدا کردند ، دختر گل ما با شجاعت تموم به همراه باباش روی صندلی نشست و به راحتی ازش خون گرفتند ، دو تا شکلات تلخ که رها عاشقشه ،خودم  یواشکی به پرسنل آزمایشگاه دادم که به رها بدند ، یک برچسب دورا هم آنها دادند ، وای از خوشحالی داشت پر در میاورد  رونیا رو هم روی تخت خوابوندن ، من که دل نداشت...
28 فروردين 1395

بی قراری رونیا خانم

سلام به همه دوستان  یکی دو روزی هست که دخترم رونیا خانم شبها بی قراری می کنه و اصلاً نمی خوابه ، البته چند روزی هست که سرما خوردگی مختصری خورده ، احساس کردم که باید جایش درد بکنه ، دیشب بلاخره دکتر بردمش ، حدسم درست بود گوشش متورم شده و بی قراری شبانش برای گوشش بود ، برای رها و رونیا دکتر آزمایش چکاب نوشت ، رها که سر از پا نمی شناسه همش به من می گه کی میریم آزمایشگاه ، آزمایش بدیم ، بهش می گم آمپول می خوان بزنن ممکنه یکم دردت بیاد ، دختره فهمیده من می گه اشکالی نداره مامان !!! برای پنج شنبه می خوام از اداره مرخصی بگیریم و هر دو رو برای آزمایش ببرم  خدا کنه همه چیزشون خوب باشه  الهی آمین
24 فروردين 1395

16 فروردین

سلام به همه دوستان عزیزم  امروز شانزدهم فروردین ماهه و دخمل گل گلاب خودم رونیا جون یک سال دو ماهش شد ، خیلی خیلی زود گذشت . عزیز مامان هر روز شیرین تر می شه ، حسابی بازیگوشی می کنه ، تازگیها خیلی بغلی شده و دائم تو بغلمه ، وروجک نمی گذاره کارهامو بکنم  کارهای جدیدی که یاد گرفته ، بوس فرستادن - پارچه رو روی صورت می گیره و بر می داره و دَ می کنه ، سرشو به علامت تایید پایین بالا می بره ، وقتی می گم بوست کنم صورتشو میاره ، وقتی دست یا پاش به جایی می خوره می گیره میماله و می گه آخ آخ و منظره من یا باباش بریم بوس کنیم ، وقتی رها خوابیده و بهش می گم رها رو بیدار کن میره تکونش می ده و بهش می گه دَ دَ  ، با آب دهانش حباب درست می ...
16 فروردين 1395
1